استالین مقدمات فروپاشی شوروی رامهیاکرد.

همزمان بابیستمین سالگردفروپاشی شوروی در6دسامبر1991مصادف با15آذر1370  ، نویسندگان ومورخین  می پرسند که در تحلیل دلایل این زوال چه شخصیت هایی بیش از همه مطرح هستند؟

« پیتر روتلند » استاد علوم سیاسی دانشگاههای آمریکا و « فیلیپ پمپر» نویسنده و پژوهشگر تاریخ روسیه در مطلب مشترکی که روزنامه « مسکو تایمز» آنرا چاپ کرده است نگاهی دارند به نقش ژوزف استالین در فراز و نشیب هایی که در نهایت به زوال اتحاد شوروی انجامید.

      

 لیبرال ها معمولا میخاییل گورباچف و اصلاحات وی را یادآوری می کنند و در مقابل محافظه کاران می گویند که رونالد ریگان نقش اصلی را برعهده داشت است. ولی حقیقت این است که ژوزف استالین را باید موثرترین فرد در زوال اتحاد شوروی قلمداد کرد.

      

  

 معمولا  ژوزف استالین به عنوان یک نابغه شیطانی در استراتژی و تاریخ اتحاد شوروی شناخته می شود که گذشته از تحکیم نظام مخوف در داخل مرزهای این کشور، در دوره جنگ جهانی دوم با استفاده از ضعف غرب توانست اروپای شرقی را زیر کنترل نظام کمونیستی درآورد.

        

 اما « پیتر روتلند » و «فیلیپ پمپر » معتقدند که گسترش مرزهای بلوک شرق و حوزه نفوذ اتحاد شوروی به اروپای شرقی یک استراتژی نادرستی بود که در نهایت به زوال دولت شوروی انجامید. استالین برای محافظت از اتحاد شوروی در قبال تعرض های احتمالی غرب، حوزه نفوذ این کشور را گسترش داد و اراضی کشورهای اروپای شرقی را به یک محدوده حفاظتی برای مرزهای شوروی بدل کرد.

 اما این ارزیابی و دیدگاه استالین کهنه  از دور خارج شده بود و در سالهای پس از جنگ جهانی دوم هیچ کشوری در غرب قصد یا توان حمله به اتحاد شوروی را نداشت. تمام کشورهای بزرگ غربی منهای آمریکا مشغول بازسازی و دست و پنجه نرم کردن با عواقب دو جنگ جهانی و بحران های ناشی از فروپاشی استعمارهای قدیم بودند. صحنه رقابت ها به عرصه تولید سلاح هسته ای و موشک های دروبرد منتقل شده بود و نه جنگ های سنتی با هدف کشورگشایی.

 مدافعان استالین او را ناجی اتحاد شوروی در برابر حمله آلمان می دانند و به همین خاطر دوران مخوف حکومت وی را توجیه می کنند. اما حقیقت این است که بینش استراتژیک استالین برای دفاع از موجودیت اتحاد شوروی بر اساس ذهنیت های قرن نوزدهم استوار بود و مختصات و طبیعت جنگ و رقابت های استراتژیک به شیوه قرن بیستم را نمی شناخت. به همین خاطر وی سرمایه عظیمی از ثروت و توانایی های اتحاد شوروی را در این راه به هدر داد.

               

 این دوکارشناس آمریکایی در ادامه تحلیل خود در روزنامه « مسکو تایمز» می گویند: استالین یک چهارم از تولید ناخالص ملی اتحاد شوروی ومیلیونها سرباز ارتش سرخ را برای تداوم کنترل برملحقات اتحاد شوروی در اروپای شرقی هزینه کرد و این آغاز گام برداشتن این کشور در مسیر زوال بود.

              

 

در پایان جنگ جهانی دوم استالین جمهوری های بالتیک، مولداوی و غرب اوکرایین را ضمیمه خاک شوروی کرد ، مردم این کشورها و حتی بعدها رهبران احزاب کمونیست این مناطق با این اقدام به شدت مخالف بودند.

 

 اگر استالین با این کار خود ضدیت با مسکو و احساسات ناسیونالیستی مردم این کشورها را تحریک و سرکوب نکرده بود شاید اصلاحات گورباچف در سال های دهه ۱۹۸۰ به نتیجه می رسید. در حقیقت مقابله شدید ناسیونالیست ها در مناطق و جمهوری های اقماری اتحاد شوروی باعث شد که یلتسین و هواداران وی از گورباچف جدا شده و با کودتای خود عملا به عمر اتحاد شوروی پایان دهند

      

   p class=font size= style=
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد